the best favorites شعر آرشيو وبلاگ نويسندگان سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:29 :: نويسنده : مجتبی
دو تا پروانه دنبال هم افتادن تو آسمون دو تا پروانه ؛دو تا عاشق ؛بيخيال و مست و شاد اینم از قصه لیلی ..... یعنی به این تلخی.....؟؟ آدم ز کارش توبه کرد
دیگر به گندم رونکرد چون گندم از روز عزل مخصوص کفترهای توست
من حسین میخانه ام در کربلاست آستان خانه ام عرش خداست می نابی که به مستان میدهم آب سقا خانه کوی رضاست سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:22 :: نويسنده : مجتبی
از باغ میبرند چراغانیت کنند تا کاج جشنهای زمستانیت کنند پوشانده اند صبح تورا ابرهای تار تنها ب این بهانه ک بارانیت کنند ای گل گمان مبر به روز جشن میروی شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند ای یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند این بار میبرند تا زندانیت کنند یک نقطه بیش فرق رحیم ورجیم نیست از نقطه ای بترس که شیطانیت کنند آب طلب نکرده همیشه مراد نیست شاید بهانه ایست تا قربانیت کنند گفته بودی که چرا محو تماشای منی
وآنچنان مات که حتی مژه بر هم نزنی مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی
از پاسخ من معلمان آشفتند هرآنچه که از دهانشان درآمد گفتند ولی من هنوز به این معتقدم از جاذبه ی تو سیب ها زمین می افتد
سیه چشمی به کار عشق استاد به من درس محبت یاد میداد مرا از یاد برد آخر ولی من به جز او عالمی را بردم از یاد پيوندها
|
|||
![]() |